بهارخواب

شعرها و نوشته های مجید شفیعی

Friday, June 13, 2008

ماه پیشانی قصه ما



دو کتاب از من که برای گروه سنی ب وج نوشته بودم وسه سال پیش قرار داد آنها را بسته بودم همزمان توسط انتشارات منادی تربیت به چاپ رسیدند این دو کتاب دعای درخت و
.ماه پیشانی قصه ما نام دارند

کتاب ماه پیشانی قصه ما

'تصوير


این کتاب قرار است به زبان انگلیسی نیز ترجمه شود.این قصه برداشتی است آزاد از قصه قدیمی ماه پیشانی.نگاهی است از منظری نو به فولکلوری که سینه به سینه گشته وبه ما رسیده است.من سعی کرده ام از زاویه ای دیگرگون به این افسانه نگاه کنم وخوانشی جدید را از آن ارائه بدهم
من معتقدم افسانه های قومی ما معانی پنهان ومستوری دارند که باید در افق معنایی جدید ودر فضایی متفاوت به آنها پرداخته شود. این قصه برای من آغازگر راهی است تا افسانه های دیگری را نیز به صورتها وخوانشهای متفاوت باز خوانی کرده واز منظری جدید به آنها بنگرم
حق کپی رایت این کتاب به ناشری در کشور انگلستان فروخته شده است وبه زودی در این کشور به چاپ خواهد رسید
:مطلبی از من برای معرفی اثر در پشت کتاب آمده است که اینچنین است
ماه پیشانی قصه ما مثل ماه پیشانی قصه شما نبود به جای ماه یک کبودی بزرگ روی پیشانی اش نشسته بود ماه پیشانی قصه ما خواهر ناتنی ماه پیشانی قصه شما هم نبود همان طور که نه غول ما غول قصه شما بود نه چراغ جادوی ما چراغ جادوی قصه شما همه می گفتند:ماه پیشانی را یک جادوگر نفرین کرده است
این کتاب حاصل تفکرات من در باب اسطوره وفلسفه است به زبانی مناسب رده سنی یاد شده در شناسنامه کتاب.این کتاب دغدغه های من است در باب موضوع پیچیده خیر و شر.با نگاه مجدد به یک قصه بومی قصد من بر آن بود تا تفکری خارج ازمحدوده های اقلیمی وجغرافیایی به مخاطبان عرضه نمایم. من با گرفتن نشانه هایی آشنا از یک قصه آشنا آشنایی زدایی کرده ام من حال خود در مقام خواننده اثر خود چنین می گویم سعی من چنان بود وحال من خود به خواننده اثرخود تبدیل گشته ام مانند شمایانی که چه در اینجا و چه در آن سوی مرزهای اقلیمی کشور من خواننده اثر من هستید.خوشحالم ازاین که این کتاب سعی مرا به آن سوی مرزها کشاند تا مخاطبانی با بینش وتفکری متفاوت و در اقلیمی متفاوت به آن بنگرند.خوشحالم
ماه پیشانی
شعری از خودم را که سالها پیش سروده بودم با نام ماه پیشانی در اینجا می آورم من معتقدم یک نویسنده کودک ونوجوان قبل از اینکه یک نویسنده باشد باید یک شاعر باشد برای نقب در دنیای عجیب ورنگارنگ وپرمعنای کودکی وبرای گفتن از این جهان وهمچنین گفتن برای این جهان باید شاعر بود

ماه پيشاني

قصه ها به آسمان قد نكشيدند
و
شعرم آن قدرها روشن نبود
تا
ببينم آ سمان
به
زمين
افتاد

ابرها
قصه هاي ماه پيشاني را تر كرده بودند
آنقدر كه گُلهاي دامنش
به شعرم پيچيده بود

گفتم: ماه پيشاني قصه ها
من كه پيشاني ام به اندازه شما روشن نيست
تا
آخر اين شعر را ببينم
پيشاني شكسته آسمان را
مرهمي از گُلهايتان بگذارم

در گريبانش كه بوي لا لا ئي مادر بزرگ مي داد
خوابيد م
آخر اين شعر بيدار شدم

ماه را به من داده بود
پيشاني اش را به آسمان


دعای درخت


کتاب دعای درخت قصه علاقه پسرکی است به درخت وموسیقی او صدای موسیقی درخت را می شنود ودرخت برای او می شود درخت موسیقی.این قصه را بسیار دوست دارم این قصه برگرفته از دوران کودکی خود من است به یاد حسرتها وخوشیهای آن دوران نوشتمش.تا مقدس بدارم عبور شیرین خاطره را از منظر اکنونم.این کتاب در باب صورت مثالی درخت است.نقبی در رمزگونه گی این عنصر خیال وواقعیت که بسیار از ان سروده وگفته اند وحکایت یک مکاشفه موسیقایی است که چون درخت شاخه می گسترد وبزرگ میشود این کتاب برای کودکان است وبه زبان آنها
به یاد سنگ افتاب اکتاویو پاز افتادم
بیدی از بلور
فواره ای بلند که باد کمانی اش می کند
درختی رقصان اما ریشه در اعماق
بستر رودی که می پیچد پیش می رود
روی خویش خم می شود دور می زند
وهمیشه در راه است
کوره راه خاموش ستارگان
چاپ دوم


یکی از کتابهایم به چاپ دوم رسید. این کتاب حکایت خیره سران نام دارد واثری است طنز برای نوجوانان این کتاب هم در انتشارات منادی تربیت به چاپ رسیده است

اخبار کتابهایم
1 2 در خبرگزاری کتاب
تا دانه عزیز هم لینک داده بود با تشکر از یوسف
شعری از من

نام

باز كردي رود را از كمرگاهت
نامش را خواندي و نيل
شكل گرفت

خوابيد قلم
و گهواره خطي كشيد بر ديدگان نمناكت

آسيه تن مي شست درنسيم ُو نيل
مي نوشت بر دستانش
تعبير خوابهاي مصر را